دینداری عادتی
دینداری عامیانه رفته رفته عادتی می شود ، واز زمانی که چیزی مبّدل به عادت گردید بسیاری از خواص خودرا از دست میدهد " زندگی آدمیان برطبق عادت می گذرد" ماکارهای خلاف عادت را کمتر انجام می دهیم " خو" پذیر است نفس آدمی " اگرمابه امور روحی عادت نکنیم خودکشی خواهیم کرد " انسانهای عادتی انسانهای عادی هستند " این پرده عادت بر همه چیزگشیده میشود وشکل نخستین خود را از دست می دهد " دینداری هم از این امر مستثنی نیست " دین موروثی " تقلیدی ،عادتی ،مانند یک خو میشود "تنها عارفان هستند که ما را به عید کردن دردین دعوت کرده اند" انسان باید هر ر وز دین خود را نو کند وشیوه تازه درپیش بگیرد"
عارفان هردمی دو عید کنند عنکبوتان مگر قدیم کنند
دین معرفت وتجربت اندیش ، دین عید اندیش است " دین مصلحت اندیش عامیانه دین گهنه اندیش و جزم اندیش است " وقبض می آورد ملال ، فرعی وعرضی است نشاط هم ندارد .
وظیفه رهبران فکری جامعه این است "که از عادتی شدن دین جلوگیری کنند" این هنر ابتکار و تدبیر و تدبر می خواهد " والا دین یکی از اجزا زندگی می شود" و این عادت دینی غیراز حقیقت دینی است" که گوهر دین عید شونده است .
دینداری مصلحت اندیش دینداری جعمی است" دو صورت دیگر دینداری فردی است دینی که دستورات فقهی یا اخلاقی را می آورد" برای جمع وقتی جمع به آن عمل می کنند "یک دین عامه می شود ، فوائد دین در امور جمعی ظاهر میشود "احکام دین خصلت جمعی دارند " به همین دلیل است که قوانین دینی می تواند به شکل قانون متجلی شوند " که عمل به آنها به نفع جمع است "
بهر نان شخصی سوی نانوا دوید داد جان چون حسن نانوا را بدید
همچو اعرابی که آب از چاه کشید دید آب حیوان از رخ یوسف کشید
(( دینداری از خدا را برای خرما خواستن تا خدا را برای خود خواستن است))
پیامبر دین را در درجه اول برای مردم آورددر خور آنها بود وبه قواره مردم بریده شده" بود برای شما باید در خور شما باشد" دین یک متاع متوسط است ودر خور متوسطان است .
آن درختی جنبد از زخم تبر وآن درخت دیگر از باد سحر
هردوجنبش گربه هم ماند رواست آب تلخ آب شیرین را رواست
مصلحت اندیشی تنها بمعنای منفعت طلبی نیست " بلکه طالب سعادت بودن است " خواه سعادت دنیوی یا اخروی باشد " جامع شریعت وطریقت است " که درشریعت سخن از ظاهر دین وسعادت وانتظام امور دنیوی است " ودر طریقت که سخن از اخلاق ومجاهدت و ریاضت وسلوک معنوی وسعادت ونیکبختی اخروی طلب میشود " دینداری مصلحت اندیش عامیانه خواهانه رفاه این دنیا وسعادت آن دنیا است اما ازسر تقلید .
دینداری عامیانه معطوف به عمل ظاهری وبدنی است مهمترین تجلیات خود را در پرداختن به مناسک عبادی می داند ، ودر عین حال مبتلا به آفت جزمیت ، تظاهر ، تعصب ، خشونت ، می باشد ، واین آفتی است که بر جامعه دینی میزند ، وبرای جلوگیری از این آفت جمعی دو راه در پیش روی ماست" اول با نقد" ودوم در یک کلام بالا بردن و ارتقاع سطح دینداری"
"دینداری مصلحت اندیش عالمانه"
در این نوع از دینداری مصلحت اندیشی توجه به عمل است ، که در مصلحت اندیشی فقهی طالب مصلحت در سعادت دنیوی واخروی است " ودر مصلحت اندیش اجتماعی طالب عمل سیاسی است " (که نوعی باز اندیشی در تفکر دینی است ) دین را بجهت مقاصد سیاسی میخواهد" عقل عملی ابزاری مقصد اندیش است " آخرت اندیشی او تحقیقی است "
بزرگترین سرمایه ای که انسان از این جهان به جهان آخرت می برد " نفس اوست " وهیچ چیزی در جای دیگر ذخیره نمی شود " اگر طاعت ونیکخواهی و نماز و حج است همه اینها نهایتاٌ باید در نفس و ضمیر آدمی تاثیر بگذارد " وآنگاه آدمی این نفس را با خود به قیامت می برد "وهرسرمایه ای که اینجا اندوخته است " (در نفس ) آنجا سود خواهد داد " واگر دست این نفس و روان تهی باشد " در آن جهان تهی دست می ماند " این نوع نگرش در دین یک عمل اخلاقی را برتر از یک عمل فقهی می داند" آدمی را بجای نگریستن در ظاهر اعمال وآسان گیری او را به تزکیه وتصفیه نفس می خواند "