دینداری هویتی
دینداری هویتی : به دینداری اطلاق میگردد که دیندار نمی داند دین چه نسبتی با او برقرار می سازد ودین جزئی از اجزای آنان شده است.
دینداران در فجر طلوع یک دین آن را بعنوان یک حقیقت بر میگیرند" ونسبتی که باآن برقرار میکننداز سر آگاهی وشناخت است ،اما به دنبال آنها نسلهای بعدی که میایند عملاٌ انتخابی به طور عموم صورت نمیگیرد وبصورت میراث وهدیه ای است که به آنها میرسد. از این به بعد دینداری جز هویت آنها محسوب میشود .دین بعنوان عنصری از عناصر هویت بخش آدمی درمیاید .
اما کسانی که دین را بعنوان یک فعل اختیار میکنند یعنی اسلام می آورند نه اسلام به آنها هدیه داد می شود ، اسلام آنها اسلام هویتی نیز می شود .
هویتها در تقابلها است که پر ر نگ میشوند وبدرد این میخورند که تمایز میان خودی وبیکانه ایجاد کنند ، این کارها را بطبع می کنند نه بذات ، این که یک شخص مسلمان است کافر نیست ، بطبع دینداری از راه می رسد ، پس اگر شخصی برای تمایز از دیگران دینی را برگزیند این نوع اختیار کردن دین را دینداری هویتی می گویند .
اگر کسی دینی را بخاطر عناصر تشکیل دهند او وبه خاطر ارزشهای که معرفی می کند دید ، سنجید ، برگزید ، آ ن را دین حقیقتی می نامند .
هیچ انسان اندیشمندی چیزی رابخاطر عواقب ناخواسته آن برنمیگیرد ، چیزی رابخاطرحقانیت وارزش داربودنش اختیارمی کند ، وسپس یک سری از احکام بر او مترتب می شوندکه به اوهویت می دهند .
عناصرهویت دهنده بادین تفاوت جوهری دارند ،ایرانی بودن ماعنصرهویت بخش ماست اماحقیقتی از حقایق عالم نیست ، اگرکسی غیرایرانی باشدهویتش باطل نمی شود ، اما اگردینی واقعاٌ حقیقت باشد ، ودینی واقعاٌ باطل ، روی آوردن به آن حقیقت محض ضامن هویت انسان می شود ، واین فرق جوهری دارد .
در دینداری عوام دین علل عموم جنبه هویتی داردبرای مردم تا حقیقتی ؟ چون عنصرمصلحت اندیشی درآنجا لحاظ می شودانسان را از حقیقت اندیشی دورمی کند ، دین فایده جو باعث می شود انسان نسبت به حقیقتی که در دین نهفته است غافل باشد.